جدول جو
جدول جو

معنی صندوق سر - جستجوی لغت در جدول جو

صندوق سر
(صَ قِ سِرر)
کنایه از رازدار و در مقام خوش طبعی و بی تکلفی گویند: من صندوق سر کسی نیستم که حرفهای مردم را نهان دارم، یعنی رازی که معلوم من است فاش میکنم. (آنندراج) :
جانم دریغ نیست ولیکن دل ضعیف
صندوق سر توست نخواهم که بشکند.
سعدی.
ساده لوح آن کس که کرد آیینه را صندوق سر
کی به دل اشرف ز کس پوشیده ماند راز من.
محمدسعید اشرف (از آنندراج).
رجوع به صندوقچۀ سر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صندوقچه سر
تصویر صندوقچه سر
کنایه از آنکه راز کسی را می داند ولی آن را نگه می دارد و فاش نمی کند، رازدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندوقدار
تصویر صندوقدار
کسی که در اداره یا شرکت یا بانک مامور دریافت و پرداخت پول است
فرهنگ فارسی عمید
(تَ فُ)
کسی که در اداره ها و بانکها پول را دریافت یا پرداخت می کند. خازن، مأمور حفظ صندوق. دارندۀ صندوق
لغت نامه دهخدا
(صَ چَ / چِ یِ سِرر)
رازدار. کسی که سرّ مردمان نگاه دارد. کسی که راز مردمان افشا نکند. رجوع به صندوق سرّ و صندوق شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سازندۀ صندوق. آنکه صندوق تهیه می کند:
دلم را ز صندوق ساز است غم
که صندوق مهرش بود سینه ام.
طاهر وحید (از آنندراج).
رجوع به صندوق شود
لغت نامه دهخدا
(صَ قِ پُ)
صندوقی که ادارۀ پستخانه بر سر چهارراه ها یا در جاهای دیگر بر دیوارها نصب کند تا مردم نامه های خود را در آن افکنند
لغت نامه دهخدا
تصویری از صندوقدار
تصویر صندوقدار
خزانه در، کسی که در حسابداریها متصدی کار صندوق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق ساز
تصویر صندوق ساز
خاشکساز کسی که شغلش ساختن صندوق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق دار
تصویر صندوق دار
خاشکدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق پست
تصویر صندوق پست
دلاب دولاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق دار
تصویر صندوق دار
خزانه دار، کسی که در بانک یا هر جای دیگر مسئول دریافت و پرداخت پول است
فرهنگ فارسی معین
از سنت ها و مراسم مربوط به حمل جهیزیه، رو صندوقی
فرهنگ گویش مازندرانی